عاشقانه پنجم
بهترینم دیشب من وبابایی و شما رفتیم واسه دختر گلم روروک خریدیم آخه خیلی شیطون شدی دختر نازم و خیلی سریع حوصلت سر میره مطمئن نبودم که الان وقتشه یا نه و نگران بودم کمرت یا پاهای خوشگلت اذیت شه اما بعد از خرید رفتیم خونه مامان جون و وقتی نشستی توی روروک سریع شروع کردی به حرکت به سمت عقب خیلی بامزه بود به امید خدا همیشه سالم و شاداب باشی و خیلی زود خودت بدون کمک راه بری و بازی کنی و ... واااای کلی آرزو دارم واست گلم عاشقتم زیباترینم ...
نویسنده :
ماما پارمیس
14:49